مرا ببوس ...

ساخت وبلاگ

مرا ببوس ......
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:00

روزی, پرنده ام روز دیگر سگ. سیاست را پاچه می گیرم می اندازم روی طناب آنوقت چیزی شبیه شیشه نوشابه فــرو می کنم در گودی شیطان جایی درسـت در اخبار مُلوک عجم که آرام بخوابند که ما بیداری مان را سرفه می کنی مرا ببوس ......ادامه مطلب
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 80 تاريخ : شنبه 24 آذر 1397 ساعت: 20:16

 از من چند ضلع بیشتر بودآن چه را که در تاریخ طبـری مرور کردیجایی ایستاده در هوای آلوده ی تهرانبه وقت تفتیشِ عقاید در صبحی غریب که تنفـسی طولانی در گلویت گیر افتاده بود.از منتا پوستِ روشن ات مقادیری فاصله استمقادیـری سوختنِ درخت ها در حیات همسایه بغلیمقادیـری یا ایتها الانفس در کشاله ی رانکه تاب می خود ، پیچ می خورد در تاریخ تبریتبری که بیافتـد به دست مرا ببوس ......ادامه مطلب
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1397 ساعت: 23:51

من جلوگیـری اماز من چند کودک نابالـغ قرص خورده اندچسبیده به دیواره ی رَحِمو در سوراخـی مشدد ،کورتـاژ شده اند در تشخیص جهان .در سونوگرافی ام جهان ناقص اعلام شد و من لعنت فرستادم به زحمتِ هم آغوشـی با دردو نامم را نهادم ( درب ) دربدربِ توالت های مسير تهران_ همدان( داستان این ماجرا رو می تونین از علی رضا نوری دقیق بپرسین اگه دوس داشتین یا حتا از صفحه ی کانون نویسندگان اگه پاک اش نکرده باشن) و بعـدمریم را بردم پزشکی قانـونی رضی الله ،کودکانِ زیادی در پرونده اش رژه می رفتند حـرف می زدندغیـبت های درازی داشتنـدتنها ، مسیـح نبود در مصائب اشعلی بودهمایی رحمت یافته از بند ارشـادِ_ الف که خودش را جلوگیری نکرده بوددست کرده بود درست وسط سوراخ شیـطانو برای خدا شلوار کـُردی می دوخت. چقدر زمین دایـره است می چرخد و می چرخد و می چرخدمی رسد صاف به دبـاغ خانه از خودش پوست می کند ،می خورد به درب به دروازه های پیشگیـری از جـرمو در خیسیِ زنـی باکره هوا خوری می کنـد. ای مزیت تباه شده در فقرای آرزوی دوچرخه در خیابان گلسرخی که از رکـاب زدن جلوگیـری کردیکه از سیاست جلوگیـری کردیکه از خودت جلوگیـری کردی من از جلوگیری حرف می زنم از قـرص های دانه بلنـدازلعنت به انقلابِ ریش دارهاکه خنده است بلندتر از بلیط اتوبوس مجانی .از درب ، از پوسـت کشیده شده در ضرب نام مراپشت درب توالت های مسیر همدان_تهران جستجو کنید لطفن( مرا ببوس ......ادامه مطلب
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 13:30

  من عاشق توام، جمله مستقیم‌تر از این؟ مستقیم و بی‌واسطه از روی جلد کتاب، شعر آغاز می‌شود. تکلیف مخاطب در همین ابتدا در مواجه با متن کاملن مشخص است. سویه‌ی شاعرانه‌ی یک اثر، آشکار کننده‌ی عنصر نادیدنی آن است. شاعر، عازم فتح جهانِ خویشتن است. دلالت‌های  معنایی ساده و روان که اجباری برای نامستقیم بودن‌اش به نظر نمی‌رسد. چرا که عناصر عینی تشکیل شده در کتاب، (ارزش احساس) است که از درون‌اش نیاز به چند صدایی ندارد. از سده‌ی هجدهم که قصایدِ پینداروس در بیانِ غنایی‌اش، نگره‌یی در نوع نگاه مخاطب-شاعر به وجود آورد تا اکنون ساختِ تغزلی در شعر به گونه‌های مختلفی وجود داشته است که در ادبیاتِ کلاسیک همین موطن به اشکال مختلف مسبوق به سابقه است.رابطه‌ی مدام انسان در فرو رفتن در بی‌خویشی خود با مفهوم عشق و طبیعت، چه متقدم باشد چه حاصل سَنتــزی نو، همگی به شیدایی خالق متن بر می‌گردد. حساسیتِ عاطفیِ قلبی پُر شور و شرنگ که از نگاه صرفا استدلالیِ خشک و خونسردِ نگرش‌های  حاکم بر ادبیات و فلسفه دور تَرک است و به باز آفرینی (رنجی نهفته)، متناسب با پندار شاعر شکل می‌گیرد. اگر چه این معیار در ریخت کلی اثر ممکن است شاعر را دچار صورتک‌نویسی رایج کند و به گونه‌ایی اغراق‌آمیز، هق هق غم‌انگیز در کنارِ شادی بی‌پروا را تبدیل به مرثیه یا نَعت‌های احساساتی نماید. همان‌طور که می‌بینیم کارخانه‌های چاپِ شاعرکان دبیرستا مرا ببوس ......ادامه مطلب
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 13:30

 

چهل ساله شدم. سلام به بحران میان سالگی...

 

مرا ببوس ......
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 13:30

روزی پرنده ام روز دیگر سگ. سیاست را پاچه می گیرم می اندازم روی طناب آنوقت چیزی شبیه شیشه نوشابه فــرو می کنم در گودی شیطان جایی درسـت در اخبار مُلوک عجم که آرام بخوابند که ما بیداری مان را سرفه می کنیم. که دهان بطری به اندازه ی زیبایی ات گشاد است وقتـی زوزه می کشی.   هـی من با توام ای قلم که قسم خورده بودی نروی در ماتحت ای قلم که کوچ کرده بودی در کتاب مقدس ای قلم که اقلامِ ممنوعه بودی درشیخ سیله من با کول بری ایت حرف می زنم با شعبه ی چندم قاچاق کالا که با چند انتشاراتی کثافت هم کاسه است از تلفن هایی که فقط روی گوشی ام صفرمی اندازند از استفاده ی زیاد از آلتِ قلم که پایان اش چشم می بندند تو را در اتاقی خسته و بعد زیر این اظهارات را امضاء کن برو فردا بیا ساعت هشت . ( این را صـدایی می گوید که نمی بینی .که تنها صدا نبود که مانده بود که بو گرفته بود صدا توی یخچال که صدا در جاهای مختلفی یخ کرده است که صدا به صدا نرسیده اصلن )   خسته نباشید قلم های غیر متجانس حتمن یکی از این روزها _ که دوباره سگ شدم ابیات قرمطی خواهم نوشت چیزی شبیه چند سرباز که از حشیش رودست خورده اند و هر صبح از خودشان می پرسند راستی چگونه شد که برای فتحِ سینه های مهشید روی برجک پست می دهند.   حالا هی لگد بزن هی لگد بزن هی لگد بزن این حامله گی ناخواسته نبوده است دستور العملِ خیابانی بود که قیمت ها در اطراف اش با هم فرق دا مرا ببوس ......ادامه مطلب
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 13:30

آذر 1377 آبستن حوادثی است که روح روشنفکری ایران را بار دیگر هدف قرار می دهد. یک مشت نا آدمِ جنایتکار در سکوت و تاریکی جان انسان هایی را می گیرند که وجودشان توسط دستـگاه حاکم تحمل نمی شود . کارد آجین شدن مردمانی از جنس فکر و اندیشه در این ماه مزخرف یادآور اقدام علیه بشیرت در تمام اعصار است. این نام ها هرگز از ذهن تاریخ محو نخواهند شد: داریوش فروهر پروانه فروهر محمد مختاری محمد جعفر پوینده و...علی اکبر سعیدی سیرجانی ،مجید شریف ، پیروز دوانی ، سیامک سنجری ، حمید حاجی زاده ، کارون حاجی زاده ( فرزند خردسال ) و ....       برچسب‌ها: محمد مختاری, محمد جعفر پوینده, مجید رعایایی, قتل های زنجیره ایی مرا ببوس ......ادامه مطلب
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 13:30

  باز جویی روان و سبزه و کنار... و من گل نبودم که سرخی آبدار را کشیده زدی شمس افق هام در سجده گاه صبح گاهی دور پرپر شد و " زن " تردیدی من در جوراب های پاییزی ام گم ! من ماندم و تبریز وتکلیف جناب مثنوی در میدان تیر حالا نگو این دست ها دستگیر می شوند قطار قصه به خانه نرسید و مادرم از سرطان سوت شد.. رس مرا ببوس ......ادامه مطلب
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 17:20

درود و بعد... از الزامات شاعری - شاعری را می گویم نه چیز دیگر - حبس و در بند بودن است . دربند چه چیزی باشی را خوبتر می دانیم. هر چند تو ( داخل ) باشی یا بیرون خیلی فرقی نمی کند .این قفس با چند ضلع بیشتر یا کمتر سرنوشت تقلبی همه ی ماست. و این که از دوستانی که این مدت همواره خانواده ام را حمایت کردند مرا ببوس ......ادامه مطلب
ما را در سایت مرا ببوس ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mardemorde بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 17:20